خاطراتِ منو پسرم

از اخرین باری که پست گذاشتم یک ماه میگذره،یک ماه مونده تا تو بیای... نمیدونم چطور قراره بگذره ینی میگذره؟برام غیر قابل باوره واقعا چرا فک میکنم همش خوابه؟ چرا حس میکنم رویاس؟. بغل کردنت.. بوییدنت. بوسیدنت . دیدنت .. کاش برسد روزی ک تورا در آغوش بگیرمو از حسِ مادرانه ام بنویسم... 96/3/29

امروز یکی از مزخرفت ترین روزای زندگیم بود خیلی دلگیرو تکراری...

زمان اصلاااااا نمیگذشت کلا حالم بهم میخوره از روزای اخرِ هفته 

خیلی عصبی بودم و کلافه حوصلم سر رفته بودو هیچ کاری ازم بر نمیومد

نمیدونم باید چطور این بیکاریو پر کنم خدایا

سرم داره میترکه چرا زمان انقدر کُنده؟؟؟؟

احساس خفگی دارم

کاش هرچی زودتر تموم شه 

نمیدونم چیکار کنم،کجا برم انگار تو قفس انداختنم

سرم خیلی درد میکنه 

خدایا فقط این روزارو بگذرون

1396/2/21 27 هفته و 6روز

امروز بر خلاف روزای دیگ زود گذش اصن نفهمیدم کی شب شد  کاش بقیه روزام اینجور زود بگذره

روزا اصلا نمیگذرن همش با خودم میگم یعنی میشه مرداد ماه بیاد؟ یعنی میشه ی روز بمونه ب زایمان؟ ساکمو ببندم و شب و با کلی استرس صب کنم و برم بیمارستان؟ ینی میشه صدای جیغ جیغوعه اینی ک الان تو دلم داره ورجه وورجه میکنه رو بشنومو با صداش اشک شوق بریزم؟

هی با خودم میگم اینی ک الان تو دلمه چ شکلیه خدا؟ مو داره؟ دستاش چقدین؟ چشاش چ رنگین؟ منو ببینه آروم میشه موقع گریه یا نه؟ شیر میخوره یا نه؟ همش میگم خدایا سالم باشه ها خدایا برام بمونه ها خدایا ازم نگیریش ها خدایا دلخوشیمه ها خدایا دلیل بودنمه ها ،همش امامرضا رو قسم میدم میگم ضمانت کن میگم مراقب پسرم باش فک کن غزاله ضامنش شو همش به جوادش قسم میدم میگم دست رد نزنیا ،میگم امیدم به توعه ها پشتمو خالی نکنیا ،،،،خدایا بچمو سالم بزار تو بغلم :(( قول میدم دیگه اذیتت نکنم

  دوستدارم پسرم♡ 

سالم بیا و مامانو خوشحال کن....

سپردمت ب خدا♥♥

1396/2/21 پنجشنبه اردیبهشت ماه ساعت 21:23

امروز بر خلاف روزای دیگ زود گذش اصن نفهمیدم کِی شب شد 

ولی ای کاش از فردا روزا اینجوری بشه، نه سرگرمیه خاصی دارم ن میتونم برم جایی :(

همش بیس چار ساعت خونم :(( عاااااشقِ لگد زدناتم پسری :) خیلی حس خوبیه ،همش تو دلم میگم،

اینی ک تو وجودم لگد میزنه چ شکلیه ینی؟ یعنی میشه واقعا واقعنی بغلش کنم؟ میشه ببینمش؟

با خودم میگم این دوماه یعنی تموم میشه؟ یعنی واقعا زمان میگذره؟ باورم نمیشه....

انقدر ناباوره ک نگووووو بچه ک بودم حدودا ۶سالم ک بود قرار بود سال دیگ برم مدرسه ،هی با خودم میگفتم ینی واقعا منم میتونم بخونم؟بنویسم؟من که هیچی بلد نیستم چطور مینویسم؟

همونقدر نا باورانه هس اومدنت،دل دل میکنم واسه مرداد ماه، خدایا ینی این روزا میگذره؟ خدایا ینی ولقعا مامان میشم؟

 تا نَنوشتم باور نکردم ،تا بغلت نکنم باور نمیکنم...

فردا وارد ۲۸هفته میشم و تا اومدنت ۱۰هفته دیگه مونده واسه من یه عمره اما اطرافیا میگن چیزی نیس

دوستدارررررم زندگیم،دلیلِ صب بیداریام،دلخوشیه شبام، انگیزه روزای بعد،تو عمرررِ مامانییییی 

سالم و سلامت بیا بغلم،،،،،معراجم

امروز 17اردیبهشت 1396 ساعت 16:25 یه روز خیلی دلگیریه هیچکس خونه نیستو من تنهام کاش هرچی زودتر بیای پسرم،دلیلِ دلخوشی مامان بیاو ب این دلتنگیام پایان بده،الان هفته ۲۷ ام ینی یازده هفته مونده تا تو بیای روزا نمیگذره انگار زمان متوقف شده هرچی میشمارم تموم نمیشه کاش خدا تورو صحیح و سالم بزاره بغلم عزیز مامان برای هر لحظه لگد زدنات خدارو هزاربار شکر میکنم

به Nini Page خوش آمدید.

امیدواریم بتوانیم خدمات مطلوب و مورد نظر شما را ارائه کنیم.

ما را از نظرات خود آگاه کنید.

روابط عمومی نی نی پیج

pr@ninipage.com

این بلاگ در روز یکشنبه 03 اردیبهشت 1396 ایجاد شد.

می توانید نوشته و عکس و فیلم های مربوط به کودک خود را در این بلاگ منتشر نمائید.

اگر نیاز به راهنمائی دارید روی لینک های زیر کلیک کنید:

• راهنمای انتشار مطلب در وبلاگ
• راهنمای کم کردن حجم و اندازه عکس
• چگونه از کودک خود فیلم بگیریم و در سایت منتشر کنیم؟
• مرکز دانلود نرم افزارهای مورد نیاز